loading...
پاتوق (همه جوره)
یلدا بازدید : 794 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (2)

 

 

بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد پیتر وارد حمام شد…

 همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد…

 زن پیتر یه حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه…

همسایه شون -رابرت- پشت در ایستاده بود…

تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان ۱۰۰۰ دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین!…

بعد از چند لحظه تفکر ، زن پیتر حوله رو میندازه و رابرت چند ثانیه تماشا می کنه و ۱۰۰۰ دلار به زن پیتر میده و میره…

زن دوباره حوله رو دور خودش پیچید و به حمام برگشت…

پیتر پرسید: کی بود زنگ زد؟ زن جواب داد: رابرت همسایه مون بود…

پیتر گفت: خوبه… چیزی در مورد ۱۰۰۰ دلاری که به من بدهکار بود گفت؟!

                                        *********

 

توصیه دخترانه : اگه یه موقع مورد حمله یک پسر قرار گرفتی شلوار اونو بکش پایین دامن خودتو بده بالا !

 فکر بد نکن!

آخه اینجوری تو میتونی بدوی ولی اون نمیتونه

                                        *********

پنج نوع کردن داریم :

.

.

.

.

.

 1 فکر بد کردن

 2 . بازی کردن

 3. پرتاب کردن

4. شوخی کردن

5 . بسوزه دماغ اونایی که فکر بد کردن  

 

                                     *********

 

یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش…

راهبه سوار میشه و راه میفتن…

چند دقیقهء بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه…

 راهبه میگه: پدر روحانی ، روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار…

کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه…

چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده ،

بازوش رو با پای راهبه تماس میده…

راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار!…

کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه…

بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس ۱۲۹ رو پیدا می کنه

 و می بینه که نوشته: «به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!


                                     *********


طبق آمار به دست آمده، ثروتمندترین افراد جهان زنان عرب هستند چون همیشه به معامله‌های بزرگ دست می‌زنند.

 

 

                                     *********

یارو  داشته فرم پذیرش هتل رو پر میکرده، جلوی  S/E/X ( جنسیت ) مینویسه: YES PLEASE 

                                     *********

 

یه مرد 80 ساله میره پیش دکترش برای چک آپ.

دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:هیچوقت به این خوبی نبودم.

تازگیا با یه دختر 18 ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه.

نظرت چیه دکتر؟

دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم.

 من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه.

اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده.

 یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل.

 همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش.

شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!


پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما” یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!

دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا” منظور منم همین بود!

نتیجهء اخلاقی: هیچوقت در مورد چیزی که مطمئن نیستی نتیجهء کار خودته ادعا نداشته نباش!


                                     *********



من خیلی خوشحال بودم…

من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم…

 والدینم خیلی کمکم کردند…

 دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود…

 فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…

اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد

و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم…

یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی…

 سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همین الان ۵۰۰ هزار تومن به من بدی بعدش حاضرم با تو س*ک*س داشته باشم.

 من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم…

اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم…

 وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و

بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم…

یهو با چهرهء نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!

 پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی…

ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم…

ما هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم… به خانوادهء ما خوش اومدی!

نتیجهء اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید.

                                     *********

بعد از اینکه کرست رو باز کردید و از دیدن سفیدی و نرمیش لذت بردید آن را به طور کامل در دهان فرو کنید و از بوی خوش آن لذت ببرید با تشکر........طریقه ی مصرف خمیر دندان کرست

(crest)

                                     *********

 

دایناسور پسر : بریم خونمون

دایناسور دختر : نه

دایناسور پسر : بریم خونتون

دایناسور دختر : نه

.

.

.

.

.

بدین سان نسل دایناسور ها منقرض شد

بیایید نگذاریم نسل ما انسانها هم منقرض شود

                                     *********

معلم به شاگردش میگه : واحد پول اسپانیا چیه ؟

شاگرد میگه : دور

معلم می پرسه : چرا دور؟؟؟؟

میگه : آخه خاله ام گفت رفتم اسپانیا 5 دور دادم تا این کت رو گرفتم

 

 

برای اطلاع از آپ شدن و استفاده از سایر مطالب سایت در خبر نامه عضو شوید

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط آیلار در تاریخ 1393/03/24 و 16:53 دقیقه ارسال شده است

خخخخخخخ اخریه خیلی باحال بودشکلک
پاسخ : شکلک

این نظر توسط جولیا در تاریخ 1393/03/05 و 10:59 دقیقه ارسال شده است

شکلکشکلکشکلکعالی بودن
پاسخ : میسی شکلک


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام داستان زندگیم و مطالب جالبی قراره تو این سایت گذاشته بشه امیدوارم خوشتون بیاد

براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود در ضمن از تمامی موضوعات دیدن کنید


برای هم خاطره بنویسیم شاید سال ها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم : این غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 101
  • کل نظرات : 245
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 10
  • بازدید هفته : 103
  • بازدید ماه : 466
  • بازدید سال : 5,901
  • بازدید کلی : 59,226
  • کدهای اختصاصی